چند روز پیش برای دیدن تئاتر «سعدی، هملت می شود» به تالار سنگلج رفتم. این دومین نمایش بعد از «مریم و مردآویج» بود که در این تالار می دیدم.
این نمایش که به کارگردانی محمود عزیزی و نویسندگی حسن عظیمی و با بازی سعدی افشار، محسن افشار، غلام باتوته، ملیحه سعیدی و ... انجام گرفت بعد از اجرا در کشورهایی نظیر فرانسه و اسپانیا و همچنین در دوازدهمین جشنواره نمایش های آیینی سنتی تهران در تالار سنگلج به نمایش در آمد.
این نمایش در هفته اول اجرایش توانست 1833 تماشاگر را به این تالار بیاورد. خبرگزاری مهر طی گزارشی در تاریخ 9/3/83 تحت عنوان «تئاتر شهر بدون رئیس در آتش سوخت» به خبر آتش سوزی در تئاتر شهر پرداخت و در همان گزارش به تعداد اجراها و بلیط های فروخته شده نمایش های در حال اجرا در سالن های شهر تهران اشاره می کند که طبق این گزارش نمایش «سعدی، هملت می شود» با 36 اجرا، 6175 نفر تماشاگر داشته است.
متن کامل این گزارش را می توانید اینجا بخوانید.
این نمایش از نوع کمدی بود و به قول خود سعدی افشار که در آخر برنامه عنوان کرد یک نمایش رو حوضی (تخت حوضی) که سابقه ای بالای 70 سال دارد. در تاریخ 16/3/83 اعلام شد اجرای نمایش به دلیل استقبال تماشاگران تا تاریخ 29 خرداد ماه تمدید شد.
در این نمایش سعدی، عروسی عموی خود با مادرش را می بیند که در بین نمایش روح پدر او وارد می شود و....
در اینجا قصد ندارم نمایشنامه را توضیح دهم. دانشجوی سینما و تئاتر هم نیستم که به طور تخصصی به نقد آن بپردازم. تنها چند نکته به ذهنم رسید که سعی می کنم آن را بنویسم.
اول و مهمتر از همه آنکه خستگی در چهره بعضی از بازیگران آشکار بود. به خصوص در چهره دو نوازنده ای که آنجا بودند. این امر باعث کاسته شدن از کیفیت کار می شد. یکی دیگر از اشکالات، مربوط به متن نمایشنامه بود. استفاده از تکیه کلام هایی از پاورچین، عزیز دل برادر از فیلم مارمولک و قطعاتی از شعرهای آلبوم «آدم فروش» از شادمهر عقیلی بود که هر چند لحظاتی شادتر و کمدی تر را ایجاد کرده بود اما به نظر من تقلید از کارهای دیگران از ارزش کار می کاهد.
نقطه قوت این نمایش پرداختن به مسائل اجتماعی و سیاسی از جمله گرانی و حساب های بانکی در سوئیس بود. همچنین جملاتی از قبیل اسم بگذار و برو جلو - مثلا بگو حرکات موزون به جای رقص و کارت رو انجام بده- و یا اطلاعات غلطی از اوضاع مملکت که به بالادستی ها داده می شود، که نویسنده به خوبی توانسته بود این حرف ها را در قالب کمیک در آورد.
به هر حال اگر اهل نمایش آن هم از نوع کمدی و تخت حوضی هستید بد نیست این نمایش را ببینید.
در حاشیه نمایش:
مزه پراکنی چند نفر از تماشاگران و صدای جیغ بچه ای که یکی دو مرتبه در اواسط نمایش بلند شد اعصاب همه را به هم ریخته بود.
در حاشیه برگشت به خانه:
برای برگشت به خانه مجبور بودم بخشی از راه را پیاده از کنار پارک شهر بگذرم. از آنجا تا به مترو برسم بیشتر از 10 بی خانمان را در کنار پیاده رو دیدم که یا خواب بودند یا نشسته بودند و با هم صحبت می کردند.
سلام پیمان جان.
خیلی زیبا بود احتمالا نمایش جالبی بوده .
شما هم زیاد نقدانه رفتار نکردید و نگذاشتید کار به بحث وجدل بکشه.
اینم امر هم تو ایران عادیه یعنی اگه نباشه باید شک کنیم که اینجا ایرانه (مزه پراکنی)
اینم زیاد مهم نیست چون و همه جا همینه (منظور از مهم نیست یعنی واسه کسایی که در راس کارن و به اینجور کارها باید بپردازند زیاد مهم نیست)
البته یه کم چهره شهرمون رو بیریخت میکنه ولی اینم بگم که همینجوریش بی ریخت هس...
خوب به منم سر بزن.
موفق باشی
اینم سلام خوبه؟
سلام .برگشتن به خیر!
هممون از کنار این خیابون خواب ها می گذریم ...برامون مهم نیست که زندگی برای اونا چقدر سخته ... برای ما فرقی نداره چرا کارشون به اینجا رسیده ...خیلی هامون ناراحتیم که چرا چهره ی شهرمون خراب شده ...خیلی هامونناراحتیم که چرا بعد از دیدن یه نما یش کمدی با دیدن این ها و اندک مایه وجدانی که مونده شادی اون نما یش در کاممون تلخ میشه ... مهم نیست این حرف ها ... کسانی که اهل نمایش رو حوضی هسنتد.... این نمایش رو از دست ندن !!!!
سلام شرمنده من بعد از مدت زیادی اومدم حتما میرم این نمایش رو میبینم و میام نظرم رو میگم ....ممنون از اینکه بهم سر زدی ..شاد باشی
سلام .خیلی متنت زیاده باید دی سی بشم تا بخونمش اخه میدونی دارم تو مصرف اینترنت صرفه جویی می کنم. خب به من هم اگه وقت کردی سر بزن.
سلام پیمان جان.. لینکتو درست کردم دوباره.. گزارش جالبی بود.. شبیه گزارشایی که تو مجله ها میخونیم.. قشنگ توصیف کرده بودی.. آخرشم که.. // سرانجام روزی خواهد آمد که سبز زرد نباشد.. و عاطفه ی خداوندی کنار پیاده رو روی روزنامه نخوابد و خواب نان تازه نبیند.. سبز باشی.. یا حق
سلام
چندان اهل نمایش نیستم اما جالب بود .
در حاشیه برگشت به خانه ... نمی دونم چی بگم !!!
شاد و پیروز باشی .
سلام....
ممنون از نظرات دلگرم کنندتون...خوشحالم از اینکه بازم فرصت دیدار از وبلاگ شما رو پیدا کردم.موفق باشین!
خوبی پیمان جون ...
نمایش خوش گذشت؟
معاف شدی یا نه؟
خوب مینویسی.
فقط وبلاگ تورو میخونم و بس.
پس بنویس
سلام...خوبی؟...نوشته تو آف میخونم...ولی حتما میخونم...شاد باشی و سبز
این نمایش ها بعضی مواقع اعصاب خوردکنن!
آپدیت کردم دوست من... اونورا هم بیا
موفق باشی
میخوام دوباره بنویسم لینک هنوز تو وبت هست ولی یادمو نمی دونم
سلام. :)
سلام !
موفق باشی
صدر
سلام خوبی اولین بار که به وب شما آمدم ..... خوب و با دقت می خونم و بعد کاملتر نظر می دهم ........قربانت
هنوز نیومدی؟خیلی وقته نیستی؟از وبلگ نویسی دست شستی یا قضیه سربازیه
سلام. چند تا آهنگ برتر بندری رو بلدید ؟ چند تا خواننده بندری رو میشناسید ؟
برادر افدودیف نمیکنی؟
کجا هستی؟
سلام ای بابا هرجا میرم انگار تعطیله بابا برگردید بنویسید
سلام مش پیمان حتما به من سر بزن