زندگی پیامبر، بسیار ساده بود. خانه هایی که بتوالی در آنها اقامت گرفت همه از خشت بودند و بیش از دو متر و نیم بلندی نداشتند. سقف آنها از شاخه خرما بود و درب آنها پرده هایی از موی بز یا کرک شتر. بستر وی تشکی بود که بر زمین گسترده می شد. بارها او را می دیدند که پاپوش خود را می دوخت، یا لباس خود را وصله می زد، یا آتش روشن می کرد، یا خانه را جارو می کرد، یا بز خانگی را در حیاط می دوشید، و یا از بازار خوراکی می خرید. با دست غذا می خورد و پس از غذا انگشتان خود را پاک می کرد. خوراک عمده وی خرما و نان جو بود، شیر و عسل همه تجملی بود که گاهی از آن بهره می گرفت. شراب را که بر دیگران حرام کرده بود هرگز ننوشید. با بزرگان خوش برخورد و با ضعیفان گشاده رو بود، و در مقابل گردن فرازان مغرور، بزرگ، و با مهابت. با یاران خود سختگیر نبود، از بیماران عیادت می کرد، در تشییع هر جنازه ای که بر او می گذشت شرکت می جست. هرگز به ابهت قدرت تظاهر نمی کرد، دوست نداشت که نسبت بدو با تکریم خاص رفتار کنند. دعوت برده را برای غذا می پذیرفت. کاری که قوت و فرصت انجام آن را داشت به برده واگذار نمی کرد. با آنکه از غنیمت و منابع دیگر مال فراوان به دست او می رسید، برای خانواده خود بسیار کم خرج می کرد؛ آنچه برای خودش تخصیص می داد از کم هم کمتر بود؛ قسمت اعظم مالی را که به دست او می رسید صرف صدقات می کرد...
( برگرفته از کتاب " تاریخ تمدن" نوشته "ویل دورانت" جلد چهارم)
سلام دوست نازنین . عید شما مبارک . زنده باد . از دیدن وبلاگتون و بخصوص اسم زیبای وبلاگتون که منو به یاد یکی از کارهای استاد شجریان انداخت لذت بردم . خوش باشید و سلامت . یا علی.
رفتنت آغـــــــــــاز ویرانیست، حرفش را نزن ابتدای یک پریشـــــــانیست، حرفش را نزن
گفته بودی چشم بردارم من از چشمان تو چشمهایم بی تو بارانـیست، حرفش را نزن
آرزو داری دگـــــــــــــــــــــر بر نگردم پیش تو راهمان با آنکه طولانـــیست، حرفش را نزن
دوست داری بشکنی قلــــــــــــــــــــــب مرا دل شکستن کار آسـانیست، حرفش را نزن
حرف رفتن میزنی وقتی که محـــــــتاج توام رفتنت آغــــــــــاز ویرانیست، حرفش را نزن
من آپ کردم
منتظرم نظر شما رو بدونم
سلام عالی بود مثل همیشه راستی تو این مطالبارو از کجا می آری پامبر مظهر ساده زیستی هستن چیزی که حالا تو جامعه کمتر دیده می شه...
سلام دوست من، مثل همیشه مطلب جالبی انتخاب کردید. امیدوارم برای همه ما درس باشه.
موفق باشید
سلام دوست عزیز...
عید گذشته رو به شما تبریک میگم...
با امید به اینکه پیامبر (ص)را سرمشق خودمون قرار بدیم...
شاد و سلامت باشی
من بگی نگی ویل دورانتو میشناسم . لذات فلسفشو هم خوندم . خیلی قشنگ درباره پیامبرمون گفته ولی کاش میگفتی خودت چی فکر میکنی . مثل همیشه تکی .
تا های بعدی بای
کاش گوش ها آنقدر سنگین نشده بود و دل ها آنقدر سیاه ... که از این همه فضیلت و اخلاقیات تنها به قسمت هایی که منافع را تامین می کند٬ بسنده نمیکردند .
سلام...نگاهش خوب بود...خیلی قشنگ بود
سلام و خسته نباشید.
من ادرش وبلاگ شما رو تو وبلاگ خاطره ون دیدم ...از اسم و بلاگتون خوشم اومد ...
اما .بلاگ خوبی داری.
موفق باشید
سلام
مرسی منم لینک شما رو اضافه کردم . بازم بیا خوشحال میشم
بای بای
راستی من بلد نیستم که چطور scroll bar رو در وبلاگم قرار بدم . باید چیکار کنم ؟؟؟
منتظرم بای بای
خودمو میبینم ،
خودمو میشنوم ،
خودمو فکر میکنم
تا هستم جهان ارثیه ی بابامه
سلاماش،
همه ی عشقاش،
همه ی درداش، تنهاییاش ...
وقتیم نبودم ، مال شما .
اگه دوست داری با من ببین
یا بذار باهات ببینم با من بگو ،
یا بذار با تو بگم
سلامامونو ، عشقامونو ، دردامونو ، تنهاییامونو ...
ما هم به روز شدیم
سر بزنی خوش حال میشیم
سایت شما بسیار زیبا بود.
منتظر mail شما هستم.
bye
سایت شما تخمی بود
لططفاْ جمش کنید ریدم تو این سایتتون
خر بشاشه تو روحتون
خوب بود .نه کامل،اگه دوست داری از دیگران بدونی حتماٌ یه سری بهم بزن