حتما اهل روزنامه خواندن هستید. نمی دانم اول از کدام صفحه شروع می کنید. سیاسی، اقتصادی، اجتماعی یا ...
اما مطمئن هستم سری هم به صفحه حوادث روزنامه خواهید زد. دزدی، قتل و جنایت، آدم ربایی، تصادف و ...
اگر کمی دقت کرده باشید متوجه خواهید شد که آمار جنایات و آدم ربایی ها رو به گسترش است. هیچ روزی و در هیچ روزنامه ای نیست که مطلبی از آدم ربایی و آزار و اذیت به خصوص در در مورد دختران جوان نداشته باشد.
این سوء رفتارها از مزاحمت های خیابانی شروع شده و گاه تا آزار و اذیت دختران پیش می رود. بازداشت ها و دستگیری مزاحمان نیز دیگر کارساز نیست. کار به جایی رسیده که تنها اعدام می تواند راه چاره باشد.
« 14 سال حبس برای ربایندگان دختر 16 ساله شهرستانی»
این جمله، تیتر یکی از خبرهای صفحه حوادث بوده است. به نظر می رسد زندان نیز مجازات کمی برای عاملان این گونه جنایات باشد و این توسط خبری دیگر از صفحات حوادث قابل اثبات است:
« یک جوان زندانی پس از آزادی، با خودرویی اقدام به دختر ربایی کرد»
تیتر یکی دیگر از روزنامه ها به این قرار بود: « 281 سال زندان برای قاچاقچیان دختران ایرانی به پاکستان»
خواندن این مطلب دل هر خواننده ایرانی را به درد می آورد. قاچاقچیانی که دختران معصوم این مرز و بوم را می ربایند و آنها را به خانه های فساد می فرستند. دختران پاکی که شاید هیچ گاه یک چنین سرنوشتی را برای خویش تصور نمی کردند و روزها و سال ها برای آینده خود نقشه می کشیدند.
حالا با این حساب آیا زندان برای این افراد کافی است؟ آن هم مجموع 281 سال زندان برای تمامی مجرمان نه برای هر یک از آنها.
در یکی دیگر از خبرها آمده بود: « اعدام برای 2 جوان به جرم آزار و اذیت یک دختر دانشجو»
با مقایسه دو خبر فوق و حکم های صادره، آیا نباید قاچاقچیان انسان نیز به اعدام محکوم شوند.
خبر دیگری که بیشتر از بقیه تکان دهنده بود، درباره یک مرد 34 ساله مرودشتی بود و اینکه: « 8 بار اعدام برای کودک آزار مرودشتی»
کودکانی که در کوچه و در نزدیکی خانه هاشان مشغول بازی بودند و به بهانه پیغامی از طرف پدرشان، ربوده می شدند. فرشتگان کوچکی که شاید هیچگاه سلامت روحی خود را بازنیابند. کودکانی که شاید با هر صدا، رعشه بر اندام آنها بیفتد و شب ها از ترس اینکه به کابوس دچار شوند خواب را بر خود حرام کنند.
آن مرد مرودشتی با یک بار اعدام هلاک خواهد شد اما این کودکان، سال های سال باید زندگی کنند. اما چگونه؟
روزنامه همشهری در یکی از شماره های خود به نقل از رئیس انجمن روانپزشکان کودک و نوجوان نوشته بود: « افسردگی و اضطراب از اختلالات شایع کودکان و نوجوانان است»
حال در چنین شرایطی آیا این 46 کودک یا فرشته به زندگی عادی خود باز خواهند گشت؟
پس نفرین بر این بی صفتان و این گرگ منشان باد.
سلام ممنون که به وبلاگ من سر میزنی میدونی مشکل من یه عشق به یه نفر که نمی تونم بهش بگم ولی یه کم فهمیده برای همین حالم بهتر بود..
درود بر شما!
نفرین خداوند بر آنان که اینگونه میکنند با دین الهی و با خلق او و با جامعه او که به اینجا رسیدهایم...
بدرود!
سلام
ممنون که سری زدید و باعث شد تا با شما آشنا شوم..
مطلب آخر واقعا ناراحت کننده و تکان دهنده بود بعضی وقت ها چنین دقت هایی و بازتاب آن لازم است. به نظر من سهل انگاری وحذف بسیاری از خبر های تکان دهنده در روزنامه ها خود باعث گسترش این بلایا می شود. قبول ندارید؟ فکر کنید در مورد آخرین مطلب کودک آزار مرودشتی چرا باید ۴۶ کودک آمار این خبر باشند در صورتی که اگر با اولین کودک آزاری این خبر بازتاب پیدا می کرد فاجعه این قدر وسیع نمیشد یا آمار بالای زن ها و دختر هایی که توسط خفاش شب و از این دست جانیان کشته شدند...
و مطمئنا نبودن مقیاس استاندارد در مورد صدور احکام خود سبب تشنج آن می شود و البته مهم تر از همه نبودن یک اقتدار درست و قاطع در برخورد با مجرمین .
سلام بر شب سکوت کویر . وب قشنگی داری برا بار اوله که میام تو وبتون اونم از طریق وب خودنویس خیلی خوشحال شدم که باهاتون آشنا شدم . بهم سر بزن . یا حق
سلام. ممنون که سر زدین.شما رو نمیدونم اما وبلاگ من یکسال و چند ماه پیش راه افتاد..... با وبلاگ شما هم از طریق مهر آشنا شدم.... بازم سپاسگذارم
متاسفانه تو تمام کشور هایی که حتی ازادی جنسی دارن کودک آزاری از جرم های سنگینی داره اما تو مملکت اسلامی ما ..............
خوشحال شدم اسم شما رو تو وبم دیدم
پیمان جان ممنون که به ما سر زدی.بازهم پیش ما بیا
سلام
بی معرفت شدی به ما سر نمی زنید
دوست خوب
لطفا .....خودت می فهمی!اینم داستانم.لطفا نظر بده
http://www.sokhan.com/cstories.asp?id=30942
سلام !
متن انتقادی قشنگی بود!
// نفرین بر این بی صفتان و این گرگ منشان باد.//
موفق باشی
صدر
سلام
به من سر بزنید
در ضمن بعدا مطلبی نسبت به عنوان وبلااگتان خواهم گفت.
سلام. اندکی صبر سحر نزدیک است.... . پیروز باشی.
سلام پیمان جان
حقیقتِ تلخی رو بازگو کردی .
به دنبال کدامین قصه و افسانه می گردی ؟!
در ایـن بیغوله ردپایـی از یـاران نمـی یابـی
چراغ شیخ شد خاموش و این افسانه روشن شد
که در شهر ددان میراثی از انسان نمی یابی
که در شهر ددان میراثی از انسان نمی یابی
که در شهر ددان میراثی از انسان نمی یابی ....
موفق باشی .
سلام به شما ...مرسی اومدی پیشم و سری زدی...بلاگت و همینطور نوشته هات زیباست...بازم بیا
من که شخصا چون حوصله ندارم هیچوقت حوادثو نمیخوانم...
ولی با این چیزی که نوشتی واقعا لعنت به این بی صفتا
خوشحال میشم به وبلاگم سر بزنی
در این دنیا که مردانش عصا از کور میدزدند
من با ناباوری اینجا محبت آرزو کردم !
سلام پیمان جون من داش مجی هستم منو که میشناسی وبلاگ نطق کده پرسیده بودی که چرا یک ماه یه بار آپ تو دیت میکنم باید بگم هم وقتم خیلی کمه هم خوب دوستان کم لطفی میکنن زیاد به ما سر نمیزنن ( اشاره مستقیم به کنتور وبلاگم ) ولی به هر حال چشم سعی میکنم زود به زود به روزش کنم مرسی از توجهت بازم به من سر بزن ( بچه باحال کم گیر میاد) فدای تو
--------------------------- داش مجی -----------------------------
سلام پیمان عزیز. از همراهیات سپاس. در مورد لینک به روی چشم، در اولی فرصت. از نوشتهات استفاده کردم (تقریبا!). برقرار باشی.
با سلام و آرزوی توفیق
و ممنون از سر زدنتان
محبوبا!
زندگی زیباست و زیباتر آنگاه که فرمانبرداری تو کنیم. هر که فرمانبردار تو باشد، فرمانروای ملک و ملکوت است و هر کس عصیان و طغیان نمود، برده هوی و هوس است.
چه زیانکار است آنکه سرپیچی کند از فرمان تو، و گرفتارست آنکه تارک ترک بدیها باشد.
کسی که در قلمرو حاکمیت توست در امان خواهد ماند و آنکه این طاعت را نپذیرفت، از گزند هیچ آزاری در امان نخواهد ماند.
پس برای آسودگی از آزارهای دنیوی توفیقمان ده تا تنها فرمانبردار تو باشیم
سلام پیمان جان اینایی که گفتی در مقابل حکم سنگ ساری که من چند روز پیش تو ماهواره دیدم هیچی نیستن یه مشت حیوون دو تا ادم رو تا کمر کردن تو خاک وبه اونا سنگ میزنن تا اونا به طور فاجعه باری مردن واقعا حیوونن پس انتظار نداشته باش تو این مملکت از این جرم جنایت ها نشه
سلام دوست من بیا که آخرین نظری پزونه
سلام
بلاگ ماما نی داری.....مطالبش مامانه......میدونی از کی بهت لینک دادم؟ ۲ ۳ باری اومدم سر زدم اما یه دفه هم نیومدی...
یعنی درسته؟ منتظرم ها........