صبح پنجم دی ماه 1382 بود. تلویزیون را روشن کردم. تمام شبکه ها و خصوصا شبکه خبر در حال پخش تصاویری از شهری بودند که گویا سال هاست از بین رفته؛ به دقت گوش می کنم. بم٬ بم٬ ...
خدایا چه اتفاقی رخ داده؟ آخرالزمان نزدیک است؟
مردم مرتب به این طرف و آن طرف می دوند٬ بی آنکه خود بدانند چه می کنند. فریادهای دلخراش همراه با ضجه های آنان و مشاهده کودکی که با دستان کوچک خویش و با چشمانی گریان سعی می کرد تا خاک ها را کنار بزند٬ دل هر بیننده ای را به درد وا می داشت.
بم در صبح آن روز فرو ریخته بود. زلزله ای مرگبار عامل این جنایت و خرابی های وحشتناک بود.
بی اختیار گریه ام گرفت.
****
قربانیان زلزله که هفته پیش 3 ساله شدند٬ بم را می بینند و کودکانی را که گویی باید خود را پا به پای بالندگی شان دیوارهای شهر را بالا ببرند؛ شهری که در گرگ و میش صبح یک زمستان سرد لرزید و رفت و امروز 2 سال است که بمی ها از خود می پرسند: چرا دیوارهای بم هنوز حتی از قامت 2 ساله کودکان ما کوتاهتر است؟
روند بازسازی شهر بم با گذشت بیش از 2 سال بسیار کند پیش می رود. با وجود مبالغ هنگفتی که در طی همان روزها از کمک های داخلی و بین المللی جمع آوری شد٬ اما هنوز هم مردم بم در سختی و تنگنا قرار دارند و بنا به گفته « سعیدی کیا » وزیر مسکن و شهرسازی و اظهار امیدواری ایشان در نشست ستاد بازسازی بم٬ بازسازی شهر در انتهای سال 1385 پایان می یابد.
اما با توجه به اظهار نظر برخی مسئولین در مورد بازسازی بم دچار شک و تردید می شویم. « یدا... دانشیار» مدیر شبکه بهداشت و درمان بم می گوید: « با وقوع زلزله تمام مراکز بهداشتی و درمانی بم صد در صد تخریب شد و اکنون در دومین سالگرد آن حادثه دلخراش با وجود همه تلاش ها هنوز به نقطه اولیه پیش از زلزله نیز نرسیده ایم.»
« حسین امیری نماینده مردم زرند٬ مدیریت چندگانه در شهر بم و نبود نماینده ای از بم در مجلس را دلیل کندی در روند بازسازی این شهر می داند و معتقد است دولت و مجلس باید با مدیریت صحیح به این چندگانگی در مدیریت شهر انسجام بخشند.»
نکته قابل توجه در اینجاست که مدیریت های چندگانه٬ با وجود همگرایی دولت و مجلس چگونه شکل می گیرد؟ چه کسانی یا ارگان هایی باعث می شوند تا روند بازسازی بم کند باشد؟ و چرا برخورد نمی شود؟!!!
آیا این روند بازسازی و شایعاتی که در همان روزها در مورد فروش برخی لوازم ارسال شده توسط کشورهای خارجی در بازار تهران و برخی شهرهای بزرگ انتشار یافت٬ باعث سلب اعتماد مردم و از بین رفتن اقبال عمومی نسبت به کمک و همیاری به جامعه آسیب دیده در صورت بروز حادثه ای مشابه - خدای ناکرده- در آینده نخواهد شد؟
امیدوارم هر چه زودتر شاهد پایان بازسازی بم باشیم و بمی های عزیزمان هر چه زودتر به زندگی عادی خود برگردند.
مطالب مرتبط :
1- زلزله در بم
2- فاجعه ملی٬ حماسه مردمی٬ افتضاح مردمی (بخش اول)
« فاجعه ملی٬ حماسه مردمی »
3- فاجعه ملی٬ حماسه مردمی٬ افتضاح مردمی (بخش دوم)
« سیاست زلزله »
4- فاجعه ملی٬ حماسه مردمی٬ افتضاح مردمی (بخش سوم)
« بم و استکبارستیزی بی هنگام »
5- فاجعه ملی٬ حماسه مردمی٬ افتضاح مردمی (بخش چهارم)
« افتضاح آدمی »
سلام پیمان جون . خوبی ؟ عالی نوشتی . راستی دیگه نمی یای پیش من ؟!!! دوست دارم
سلام
مرسی از لطف شما
شما هم وبلاگتون زیباست.
با کمال میل با تبادل لینک موافقم.
خبرم کن.
«مهم آن است که هیچ چیز مهم نیست»
سلام
واقعا ناراحت کننده است .
زلزله هیچوقت مرگبار نیست ماایم که به طبیعت و قوانینش بی اهمیتیم
ما به مردمانی تبدیل شدیم که حتی زلزله ۷...۸ ریشتری هم ما رو بیدار نمیکنه فقط به فکر لحظه وبه دنبال پولیم به جای به فکر مردم کشور خودمون باشیم به دنبال اسراییل کوفتی و بمب نکبت باریم....
واقعا نمی شه برای این اتفاقات حرفی زد جز اینکه کاری که از دستمون بر می آید و انجام بدیم هر چند کوچک.
بم رها شده ست! من up کردم یه سر بزن!
وقتی سر یه دو راهی موندی
می شه راه سومی را انتخاب کرد ...؟؟؟
سلام وبلاگ جالبی داری
ممنونم که اومدی
آره چرا که نه .... لینکت کردم
به امید حضور بعدی...بدرود
سلام
آره با لینک موافقم
لینکتو گذاشتم
من اواخر آبا اونجا بودم هنوز ویرانه است..
سلام . بسیار جالب .... حتما لینک میدم . باز هم سر بهم بزن . موفق تر باشی
خیلی خوب نوشتی ولی درمانی برای این درد معرفی نکردی ! شاید اصلا درمانی وجود ندارد . مردم ما درد را فراموش کرده اند یا شالد هم به آن عادت کرده اند !! این درد بزرگیست که دیوار خونه ی یک بچه ی سه ساله از خودش کوتاه تر باشد . این درد بزرگیست . ولی این بچه هم به آن عادت خواهد کرد ...
سلام
چی می شه گفت ؟؟؟
اون سال یه غصه به غصه هامون اضافه شد( و طبق معمول جز غصه خردن کاری از دستمون بر نمی اومد)
بازم فراموشی لعنتی
حالم از خودم بهم می خوره
و این برف درونم عجیب صبورم کرده
سلام .. می دانی فقط می شود تاسف خورد
یادم نیست چه نویسنده ای بود ولی نتیجه جالبی گرفته بود ، اینکه .. بیش از هفتاد درصد مشکلاتی که مردم به حکومتها نسبت می دهند به خود و عملکردشان برمی گردد ...
سلام پیمان جان
آخییییییییی بم هیچ وقت فراموش نمیکنم هیچ وقت... اون ضجه ها و ناله ها چقدر دردناک بود .... اون گریه ها ....
دوست عزیزم، آقای پیمان، بخاطر نوشتهای زیبایتان به شما تبریک میگویم و از پیام ارسالی شما سپاسگزارم. متأسفانه به دلایلی بلاگ پیشین را حذف کردهام. لطفا مطالب را در نشانی بالا دنبال کنید. شاد و پیروز باشید.
سلام. از چیزی که می خوام بنویسم خیلی مطمئن نیستم ! این ماه ، ماه تولد شماست ؟ تا جایی که یادم می آْید شما متولد دی هستید ولی روزش را نمی دانم . هیچ وقت بهم نگفتید ! به هر حال اگر در این ما متولد شده اید ، تولدتان مبارک و اگر هم من اشتباه کرده ام و در ماه دیگری به دنیا آمده اید ، باز هم تولدتان مبارک !! چون هر روز می تواند روز متولد شدن ما باشد .
سلام پیمان نازنین....
نمی دونستم بعد از تغییات بلاگ اسکای هنو می نویسن...
اتفاقی رسیدم به اینجا....
شاید باور نکنی اما ....امسال هم گریستم....برای معصومیت آنانی که به قلمشان کشیدی....
شاد زی...
چه بگویم سخن از شهد که زهر است به کامم....
پیمان جان متاسفانه این جماعت کارشون فقط در حد حرف زدنه وگرنه هیچ کس نمی خواد زحمتی به خودش بده... متاسفم :|