امشب رویایی داشتم:
خواب دیدم بر روی شنها راه می رفتم،
همراه با خود خداوند.
و بر روی پرده شب
تمام روزهای زندگیم را، مانند فیلمی دیدم.
همانطور که به گذسته ام نگاه می کردم،
روز به روز از زندگی را،
دو رد پا بر روی پرده ظاهر شد،
یکی مال من و یکی از آن خداوند،
راه ادامه یافت تا تمام روزهای تخصیص یافته خاتمه یافت.
آنگاه ایستادم و به عقب نگاه کردم.
در بعضی جاها فقط یک رد پا وجود داشت...
اتفاقا، آن محل ها مطابق با سخت ترین روزهای زندگیم بود،
روزهایی با بزرگترین رنجها، ترسها، دردها و ......
آنها از او پرسیدم:
خداوندا تو به من گفتی که تمام ایام زندگی ام با من خواهی بود .
و من پذیرفتم که با تو زندگی کنم .
خواهش می کنم به من بگو چرا در آن لحظات دردآور مرا تنها گذاشتی ؟
خداوند پاسخ داد:
فرزندم ، تو را دوست دارم و به تو گفتم که در تمام سفر با تو خواهم بود .
من هرگز تو را تنها نخواهم گذاشت ،
نه حتی برای لحظه ای،
و من چنین نکردم
هنگامی که در آن روزها، یک رد پا بر روی شن دیدی
من بودم که تو را به دوش می کشیدم.
( متاسفانه نام نویسنده و یا مترجم مطلب فوق را پیدا نکردم اما به نظر می رسد مربوط به فرهنگ عامیانه مردم برزیل است )
سلام پیمان عزیز
وبلاگ خوبی داری
و اینکه واقعا حق باشماست باید دوست داشته باشیم
من هم واقعا دوست دارم .
مرسی از حرفهای قشنگت
مو ید باشی
وای که اگه خدا آدم رو گاهی کول نکنه چقدر زندگی غیر قابل تحمله !
از پرنده های مهاجر بپرس اشیانه ام را و از قاصدک های رقصان رازهای پنهانم را اگر به بن بست تاریکی رسیدی بدان آن سو تر دری هست رو به جلگه ی خورشید آنگاه آشیانه را سقفی بساز رازم را کلیدی بزن و جلگه را صاحب باش مرسی که به من سر زدی
و ببخش که اینجوری برات پیام میزارم به دلایلی مجبور شدم آپدیت کنم و و متاسفانه وقت کامنت گذاشتن هم ندارم ایشالله از خجالتت در میام :"
دلم واسه خدا تنگ شده!!!
سلام دوست خوبم شما چرا آپدیت نمیکنی نگران شدن
سلام پیمان جان...وبلاگ بسیار زیبایی داری( از لحاظ محتوا) اگه یه قالب باحال هم روش بزاری دیگه محشر! لینک؟ اوکی اعضای سازمان موافقت کردند..تا یکی دو روز دیگه باشه؟/ت
« سازمان پرروهای جهان » - دفتر دبیر کل
dabir@RoOrO.tk
پیمان جان
وبلاگت و دیدم واقعا پر احساسات .
راجب لینک هم حتما در اسرع وقت .
درود
میذارم
از من که نیست احتمالا از آی اس پی ه
هر جور راحتی
سلام....
من هم اولین باریه که اینجا میام..
راستی من اینو تو یه وبلاگ دیگه دیدم...
ولی!
ارزش ۲ بار خوندنو داشت..
پیروز باشی
سلام...خیلی متنش قشنگ بود...من اولین بار این رو کنار یه نقاشی که البته به زبان اصلی هم نوشته شده بود خوندم...واقعا متن جالیه..خوشحالم چنین مطلبی رو نوشتی..
سلام آقا پیمان. ممنونم کهبه وبلاگ من سر زدی. خوشحال شدم. شما هم وبلاگ خیلی خوبی داری . ببینم تو هم به موسقی سنتی و شجریان علاقه داری؟ :)
خوش بگذره ؛)
عجب شعری من که خیلی خوشم اومد کاش اسم شاعر یا نویسندشم میدونستی