-
آیا حق با شیطان بود؟
یکشنبه 22 آبانماه سال 1384 20:46
وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِکَةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِیسَ أَبَى وَاسْتَکْبَرَ وَکَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ ﴿34﴾ « و چون به فرشتگان گفتیم بر آدم سجده برید٬ همه سجده بردند جز ابلیس که سرکشید و کبر ورزید و از کافران شد » (بقره ٬ 34) موضوع آفرینش انسان و سجده بر آن از سوی فرشتگان جز شیطان که استکبار...
-
ماه رمضان و روزه داری!!!
شنبه 30 مهرماه سال 1384 21:18
(چند کلمه ای برای دل خودم) یادش به خیر. انگار همین دیروز بود. هیچ وقت از یادم نمی ره. روزه های کله گنجشکی و سعی در انجام کارهای خوب و سریع سلام کردن ها و شمارش ثواب. شنیده بودم هرکس زودتر سلام بکنه 69 تا ثواب می بره و وقتی طرف مقابل جواب سلام را می دهد یک ثواب؛ جمعا 70 تا می شد. این بود که از صبح تا شب در حالی که روزه...
-
یک داستان واقعی
جمعه 25 شهریورماه سال 1384 20:27
(1) امشب هم باز پست بود. تا چشم روی هم می گذاشت، سه روز می گذشت و نوبت به او می رسید. 2 ساعت اول پست از ساعت 22 شروع میشد و طبق برنامه نگهبانی باید به برجک 10 می رفت. طبق معمول همراه چند نفر دیگر از دوستانش به ساختمان حفاظت رفتند تا اسلحه ها را تحویل بگیرند. بعد هم ماشین آمد و همه سوار شدند و یکی یکی در بین راه پیاده...
-
آدم های بخیل
چهارشنبه 19 مردادماه سال 1384 22:05
داشت از بی غذایی تلف می شد. به زمین و زمان نفرین می کرد؛ الهی تالاسمی بگیرید؛ الهی هپاتیت بگیرید، الهی سرطان گلبول قرمز بگیرید؛ الهی به باقالی حساسیت پیدا کنید خونتون همولیز بشه و دچار کم خونی کشنده بشین و .... آخه چند روزی بود که اهالی خانه از پشه بند استفاده می کردن. از نوشته های بابا
-
Blogsky ، مخابرات و فیلترینگ
چهارشنبه 22 تیرماه سال 1384 15:37
بعد از گذشت بیش از یک ماه، بالاخره توانستم وارد سایت و وبلاگ شوم. در طول این مدت انواع کارت های اینترنتی را برای وارد شدن به سایت امتحان کردم؛ اما هر بار با پیغام هایی چون « دسترسی به این سایت امکان پذیر نمی باشد » و یا « این سایت به دلیل مطالب مغایر با نظام جمهوری اسلامی ایران مسدود می باشد» مواجه می شدم. نمی دانم چه...
-
بهرام که گور می گرفتی همه عمر...... دیدی که چگونه گور بهرام گرفت
سهشنبه 3 خردادماه سال 1384 23:07
عاقبت آتش برآمده از هیزم سیاست، کمی خودی را هم سوزاند. آقای زواره ای که نمی تواند مثل دگراندیشان فریاد بزند مجبور است بغض خود را فرو بخورد؛ آنها که ضربه های کاری را از قبل نیز دریافت کرده اند عادت کرده اند اما تحمل این صابون برای تن این یار وفادار سخت است.فقط از سر گلایه می گوید که : « من که 8 سال عضو شورای نگهبان...
-
....
چهارشنبه 21 اردیبهشتماه سال 1384 18:24
از تمام دوستانی که زحمت می کشند و به وبلاگ سر می زنند تشکر می کنم و از این بابت که مطلب جدیدی را مشاهده نمی کنند عذرخواهی می کنم. هر بار که خواستم نوشته جدیدی را برای انتشار در وبلاگ آماده کنم با مشکلی روبرو شدم. انجام کارهای روزانه، فرصت کم و از همه بدتر سربازی که بیشتر وقت مرا به خود اختصاص داده است و مشکلاتی که هر...
-
دومین سالگرد
چهارشنبه 31 فروردینماه سال 1384 20:40
شب، سکوت، کویر دو ساله شد. هر چند هنوز جواب برخی از سوالات و دغدغه های ذهنی ام را که در مطلبی با عنوان « چرا اینچنین شد؟ » نوشته بودم ، نگرفتم؛ اما نتوانستم خودم را برای ترک وبلاگ راضی کنم. شاید یکی از دلایل آن وجود دوستانی است که نسبت به بنده لطف دارند. از اینکه وبلاگ نویسی را شروع کردم بسیار خوشحالم. در این 2 سال...
-
چرا اینچنین شد؟
جمعه 14 اسفندماه سال 1383 19:46
نزدیک به 2 ماه است که چیزی در وبلاگ ننوشته ام. هر چند موضوعات و سوژه های بسیاری وجود داشت و هر یک می توانستند در زمان خود جالب و درخور توجه باشند. گزارشی از بیست و سومین جشنواره تئاتر فجر و نقدی بر نمایش هایی که موفق شدم آنها را ببینم. از جمله «کارمن فونبر» کاری از لهستان ، «سامورایی مجنون» از ژاپن و ... محرم و وقعه...
-
اورکات و شبکه ای از دوستان
جمعه 18 دیماه سال 1383 22:47
« اورکات یک جامعه آنلاین است که افراد را از طریق شبکه ای از دوستان صادق به هم وصل می کند. ما متعهد هستیم برای تدارک یک محلی برای دیداری آنلاین در جاییکه افراد می توانند جمع شوند، آشنایان جدیدی پیدا کنند و افراد دیگری را پیدا کنند که وجه مشترکی در موارد مورد علاقه شان دارند.» زمانی که شما وارد سایت اورکات می شوید با...
-
من از کجا عشق از کجا
چهارشنبه 2 دیماه سال 1383 18:57
علاقه من به اشعار فروغ فرخزاد از یک طرف و تئاتر از سوی دیگر باعث شد تا این بار نمایش «من از کجا عشق از کجا» را برای دیدن انتخاب کنم. این تئاتر که در سالن اصلی تئاتر شهر اجرا شد به روایت و کارگردانی پری صابری بود. از جمله بازیگران این نمایش، حسین محب اهری، نسیم ادبی، محسن حسینی و صنم نکواقبال بودند. در بروشوری که در...
-
جنوب جهنم
پنجشنبه 19 آذرماه سال 1383 16:58
کاش می فهمیدی : در خزانی که از این دشت گذشت سبزها باز ، چرا زرد شدند خیل خاکستری لک لک ها در افق های مسی رنگ غروب تا کجاهای کجا کوچیده ست کاش می فهمیدی : زندگی، محبس بی دیواریست و تو محکوم ، به حبس ابدی و عدالت ستم معتدلیست که درون رگ قانون جاریست کاش می فهمیدی : دوستی، آش دهن سوزی نیست عشق، بازار متاع جنسی است آرزو...
-
خاطرات دوران آموزشی ( 1)
یکشنبه 8 آذرماه سال 1383 17:17
جمعه بود. بچه ها هر یک مشغول کاری بودند. بعضی دور هم جمع شده بودند و می گفتند و می خندیدند، بعضی کتاب می خواندند، بعضی تلویزیون می دیدند و ... من هم روی تخت دراز کشیده بودم و فکر می کردم. به چه، خودم هم نمی دانستم. ذهنم بدجوری مشغول بود. در هر لحظه موضوعی از خاطرم می گذشت و محو می شد. مسائل مختلف مثل قطار پشت سر هم رد...
-
...
شنبه 23 آبانماه سال 1383 20:28
روی نیمکت سبزرنگی نشسته بود. دو دستش را تکیه گاهی برای سرش کرده بود. فکر می کرد. اما به چه؟ خودش هم نمی دانست. آنقدر فکرش مشغول بود و آنقدر مسائل گوناگون از ذهنش عبور می کردند که نمی توانست یکی را انتخاب کند تا چاره ای برای آن بیاندیشد. از افکار درهم ریخته اش داشت دیوانه می شد. بغض گلویش را گرفته بود اما راه گریه اش...
-
به مناسبت شب قدر
سهشنبه 12 آبانماه سال 1383 20:30
شب قدر شبی شگرف و مبارک و مرموز است و به قول اکثر مفسران این شب، شب تقدیر و تعیین ارزاق و آجال و امور و احکام و حوادث مهم هر سال است. فخر رازی تصریح می کند که تقدیر الهی در چنین شبی پدید نمی آید. چه تقدیر او قبل از آفرینش آسمان ها و زمین، در ازل رقم زده شده است. بلکه مراد آن است که این تقدیرها و مقادیر در چنین شبی بر...
-
معرفی وبلاگ
جمعه 1 آبانماه سال 1383 18:40
یکی از دوستانم به تازگی کار وبلاگ نویسی را آغاز کرده است. وبلاگی تحت عنوان « سکوت کبود ». اولین یادداشت و سبک نگارش ایشان بسیار جذاب و زیبا بود. نوشته های ایشان مطمئنا مورد توجه دیگر دوستان نیز قرار خواهد گرفت. برای این دوست عزیز آرزوی موفقیت می کنم.
-
در جواب « باران»
شنبه 18 مهرماه سال 1383 19:47
نوشته قبلی من مطلبی بود با عنوان « سرباز هیولا نیست » که در آن به نحوه رفتار و برخورد مردم با سربازان پرداخته بودم. دوستان لطف کرده بودند و نظراتی داده بودند که اکثر آنها با من موافق بودند و از برخورد ناشایست با سربازان اظهار تاسف کرده بودند. در این میان یکی از دوستان ( باران ) نظری متفاوت با دیگران داشتند. نظری که...
-
سرباز هیولا نیست
دوشنبه 30 شهریورماه سال 1383 16:05
تصمیم گرفته بودم دیگه حرفی از سربازی نزنم و مطلبی در این مورد ننویسم. اما انگار نمی شود. به هر حال این سربازی هم برای خودش داستانی دارد. شاید هم سوژه بدی برای نوشتن در وبلاگ نباشد و شاید جالب برای آقایانی که در حال گذراندن دوره خدمت سربازی هستند و یا در شرف رفتن هستند. به هر حال در این مدت کوتاه که به تهران برگشته ام...
-
معجزه
یکشنبه 15 شهریورماه سال 1383 16:48
دخترک بلند شد و آرام به سمت مادرش رفت. نگاهی به مادر انداخت ، زیر لب چیزی گفت و دوباره به کنج اتاق برگشت. نشست و زانوانش را تکیه گاهی برای سرش کرد. از صبح تا حالا خیلی سعی کرده بود خودش را نگه دارد. بغض گلویش را گرفته بود. احساس خفگی می کرد. دیگر طاقت نیاورد و یک دفعه دانه های بلوری رنگ اشک هایش از چشمان کوچکش روی...
-
علی تنها است
دوشنبه 9 شهریورماه سال 1383 13:21
درد علی دو گونه است: یک درد ، دردیست که از زخم شمشیر ابن ملجم در فرق سرش احساس می کند ، و درد دیگر دردیست که او را تنها در نیمه شبهای خاموش به دل نخلستانهای اطراف مدینه کشانده ... و بناله در آورده است. ما تنها بر دردی می گرییم که از شمشیر ابن ملجم در فرقش احساس می کند. اما ، این درد علی نیست؛ دردی که چنان روح بزرگی را...
-
بازی یا سربازی
پنجشنبه 15 مردادماه سال 1383 15:25
سلام سلامی دوباره به شما دوستان و وبلاگ نویسان عزیز. بیش از یک ماه است که نتوانستم به وبلاگ سر بزنم. دلم خیلی برای وبلاگ و دوستان وبلاگی ام تنگ شده بود. در این مدت در خدمت مقدس !!! سربازی بودم. یک ماه به دور از خانه و خانواده و در یکی از شهرهای تقریبا مرزی ایران. چندی قبل مطلبی نوشته بودم تحت عنوان نظام وظیفه، بی...
-
سعدی، هملت می شود
چهارشنبه 20 خردادماه سال 1383 22:19
چند روز پیش برای دیدن تئاتر «سعدی، هملت می شود» به تالار سنگلج رفتم. این دومین نمایش بعد از «مریم و مردآویج» بود که در این تالار می دیدم. این نمایش که به کارگردانی محمود عزیزی و نویسندگی حسن عظیمی و با بازی سعدی افشار، محسن افشار، غلام باتوته، ملیحه سعیدی و ... انجام گرفت بعد از اجرا در کشورهایی نظیر فرانسه و اسپانیا...
-
نظام وظیفه، بی نظام، بی وظیفه
دوشنبه 11 خردادماه سال 1383 22:09
از اینکه دوباره فرصتی دست داد تا مطلبی جدید در وبلاگ بنویسم خیلی خوشحالم و از تمام دوستانی که لطف کردند و مرا فراموش نکردند تشکر می کنم. در این مدتی که نبودم اتفاقات بسیاری رخ داد که تصمیم گرفتم همه آنها را بنویسم و منتشر کنم. درس که جای خود دارد و مهم تر از آن بحث سربازی بود. امری که مقدس!!! شمرده می شود و آقایان...
-
ترک موقت وبلاگ
سهشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1383 14:28
چندی است که برنامه هایم به هم ریخته است. یک کم سرم شلوغ شده و فرصت کمی برای کار با اینترنت و وبلاگ دارم. منتظر چند خبر و نتیجه هستم. خبرهایی که تاثیر زیادی بر زندگی آینده ام دارد. همین عوامل باعث شده تا نتوانم مطلب جدیدی بنویسم. البته کمی هم از وبلاگ نویسی خسته شده ام. تا 2 ماه آینده تقریبا همه چیز مشخص می شود و ادامه...
-
وفاداری و نهی از منکر
یکشنبه 16 فروردینماه سال 1383 10:26
و از خطبه های آن حضرت است -مردم!- همانا وفا همزاد راستی است، و هیچ سپری چون وفا بازدارنده -گزند- نیست. و بی وفایی نکند، آن که می داند او را چگونه بازگشتگاهی است. ما در روزگاری به سر می بریم که بیشتر مردم آن بی وفایی را زیرکی دانند، و نادانان آن مردم را ُگرُبز و چاره اندیش خوانند. خداشان کیفر دهد! چرا چنین می پندارند؟...
-
یک فاجعه ملی
چهارشنبه 12 فروردینماه سال 1383 12:21
مازاد عروس کسری داماد تا به حال همه نوع مازاد و کسری شنیده بودیم، الا مازاد عروس و کسری داماد!!! خبر یک ملیون جمعیت مازاد دختران بر تعداد پسران و نگرانی از کسری 6 ملیون داماد در 10 سال آینده کمی نگران کننده است. خبر شگفت انگیز و کمی مضحک، ارائه لوایح ابتکاری به مجلس همچون پرداخت مالیات، برای خانواده هایی که پسر ندارند...
-
به عنوان تبریک
چهارشنبه 5 فروردینماه سال 1383 10:30
ساعت های آغازین سال 1383 شمسی است. امتیاز سال شمسی این است که حداقل در این نیمکره مقارن با شروع بهار است و نو شدن طبیعت؛ باید از هر نقطه عطفی در زمان و مکان چیزی آموخت و برابر همان دعای تحویل سال سعی مان این باشد که حال خود را عوض کنیم. بهترین راه برای این تحول آن است که متواضع باشیم و بپذیریم که نادانسته های ما زیاد...
-
سال نو مبارک
جمعه 29 اسفندماه سال 1382 10:48
سال نو مبارک
-
دلم گرفته است
چهارشنبه 27 اسفندماه سال 1382 12:37
دلم گرفته است دلم گرفته است به ایوان میروم و انگشتانم را بر پوست کشیده ی شب میکشم چراغ های رابطه تاریکند چراغ های رابطه تاریکند کسی مرا به آفتاب معرفی نخواهد کرد کسی مرا به مهمانی گنجشک ها نخواهد برد پرواز را به خاطر بسپار پرنده مردنی ست فروغ فرخزاد
-
بدون شرح
یکشنبه 24 اسفندماه سال 1382 11:57
سوال: به نظر می رسد که بعضی مسائل واقعاً کمتر نشده است. مثلاً آمار فعلی اعتیاد و طلاق خیلی وحشتناک است و بنیان خانواده متزلزل جلوه داده می شود ویا مثلاً ناامنی در بعضی جاها واقعاً خطرناک است. مثلاً در خوزستان خیلی ها اسلحه دارند در تهران حداقل احساس ناامنی وجود دارد. یعنی اگر امنیت هم هست، مردم در یک نوع احساس ناامنی...